نشست «گونه شناسی تکالیف تربیتی و چگونگی فراغ ذمه مربیان در نظام تربیت اسلامی» در پژوهشگاه فقط نظام برگزار شد.
بر اساس این گزارش: ارائه دهنده این نشست حجت الاسلام حامد وحیدی، ناقد حجت الاسلام مسیح الله آصفی و دبیر نشست حجت الاسلام احمد فرهودی بود.
حجت الاسلام وحیدی در این نشست با بیان این که برای حل مشکل فراوانی اقدامات تربیتی و لزوم گزینش در میان آن ها، می توان اقدامات تربیتی را به پنج بخش تقسیم کرد بیان کرد: «رعایت اصول تربیتی»، «اهداف میانی»، «تقویت عوامل تربیتی و تضعیف موانع تربیتی»، « روش های تربیتی»، «وظایف تربیتی» که در میان آن ها، دو بخش اصول و وظایف در هر صورت باید انجام شود. در موارد دیگر نیز می توان پنج راه حل را جهت گزینش در میان اقدامات تربیتی برشمرد: اول: جریان اصل برائت در اقل و اکثر استقلالی، دوم: توجه به شرایط فعلیت تکالیف، سوم: توجه به سلبی بودن یا ایجابی بودن تکلیف که در صورت سلبی بودن تکلیف باید همه ی موارد ترک شود؛ ولی در اقدامات ایجابی انجام یک مورد هم کافی است، چهارم: تفکیک بین اقداماتی که شارع راضی به ترک آن نیست و پنجم: توجه به اولویت برخی اقدامات نسبت به دیگر اقدامات؛ مانند تقدم اقدامات بینشی بر گرایشی و گرایشی بر رفتاری.
وی سه مقدمه را بیان کرد و افزود: :۱- پیش فرض این گفتار این است که ثابت شده است، تربیت فرزند، فی الجمله واجب یا مستحب است. ۲- ماهیت این بحث، اصولی است و بنابراین اگر از گزاره ای فقهی در آن استفاده شد تنها از باب مثال است. ۳- این گفتار نه توانسته و نه خواسته است که بگوید مربیان چگونه فارغ الذمه شوند. بلکه فقط می خواهد پنج پنجره و پنج مسیر را بگشاید تا بیان کند که در این بحث از این مسیر ها می توانیم به نتیجه برسیم.
این پژوهشگر در ادامه مسئله ی مورد بحث را تشریح کرد و بیان داشت: علمای تربیتی اقدامات گوناگونی را بر گردن مربیان گذاشته اند. تنها بیش از ۳۰ اقدام در «تربیت» جنسی بر مربیان لازم شمرده شده است و هم چنین است تربیت عبادی، اعتقادی، اقتصادی. و این امور انبوهی از الزام ها را بر گردن والدین و مربی قرار می دهد که باید - مانند همه ی تکالیف دیگر فقهی - ذمه اش را از عهده ی آن خارج نماید و آن ها را امتثال کند؛ نقطه ای که در آن دیگر مطمئن باشد و خیال وی راحت از این شود که وظیفه خود را به انجام رسانده است. به عنوان مثال مسئله این است که آیا در تربیت جنسی باید هر ۳۰ اقدام انجام شود تا مربی تکلیفش را انجام داده باشد؟ نمی توان فراغ ذمه از تکلیف را متوقف بر حصول هدف از تربیت دانست؛ زیرا می توان فرض کرد که مربی همه ی اقدامات لازم را انجام داده باشد ولی هدف تربیتی محقق نشود. بله؛ اگر هدف تربیتی محقق شود دیگر موضوع تکلیف از میان می رود ولی پرسش این جا است که مربی که قرار است فهرست بلند بالایی از کار ها را برای تربیت متربی انجام دهد چه زمانی می تواند با خیال راحت بگوید که دیگر تکلیف خودم را در قبال متربی به انجام رسانده ام و همه ی اقداماتی که باید را انجام داده ام و ذمه ی من از تربیت متربی بریء است؟
وی در ادامه فواید متعددی را برای طرح این بحث برشمرد و گفت: پاسخ به این مسئله به برنامه ریزی مربیان کمک می کند که چه اقداماتی را در اولویت قرار دهند و به ارزیابان نشان می دهد که چه اقداماتی را رصد کنند و بر آن ها نظارت داشته باشند و به برنامه ریزان حاکمیتی نشان می دهد که روی چه اقداماتی سرمایه گذاری کنند و آیین نامه های تربیتی را چگونه تدوین کنند. این بحث در ترجیح اقدمات در موارد تزاحم تکالیف نیز تأثیر گذار است. مانند موردی که بین دو اقدام تربیتی که باید از سوی خانواده یا دستگاه حکومت انجام شود تزاحم باشد؛ به گونه ای که نمی توان هر دو اقدام را با هم انجام داد. در این موارد می توان گفت اقدامی که باعث فراغ ذمه می شود مقدم بر هر اقدام دیگری است که این چنین نیست.
حجت الاسلام وحیدی پنج گونه از تکالیف تربیتی را از یکدیگر تفکیک کرد و ادامه داد:: ۱- «اصول تربیتی» اموری هستند که در همه ی اقدامات باید وجود داشته باشند؛ مانند اصل تدریج. اصول تربیتی را نمی توان کنار گذاشت و اصل پایه ای است که مربی همیشه باید رعایت کند. ۲- اهداف میانی: مانند این که برای تحقق هدف تقوا در متربی باید کاری کرد که متربی از پرگویی پرهیز کند. در این جا پرگویی هدف میانی برای رسیدن به هدف ایجاد تقوا در متربی است. ۳- تقویت عوامل تربیتی و تضعیف موانع تربیتی: عوامل تربیتی عوامل بیرون از نفس متربی هستند که بر تربیت او اثر می گذارد؟ مثلا این که نباید متربی را به دایه ای سپرد که مجنون یا کودن باشد. ۴- روش های تربیتی: هر رفتاری که از مربی سر می زند یا بواسطه ی ایجاد یک هدف میانی بر متربی اثر تربیتی می گذارد و یا بواسطه ی تقویت عوامل و تضعیف موانع و یا این که به صورت مستقیم و بدون واسطه بر متربی اثر تربیتی می گذارد. رفتار هایی که مربی انجام می دهد و مستقیما در ایجاد و تحقق هدف تربیتی اثر گذار هستند روش های تربیتی هستند. ۵- وظایف تربیتی: اقدامات تربیتی که می دانیم تربیتی است؛ ولی نمی دانیم که برای تحقق کدام اهداف تربیتی لازم شده است. مانند این که پدر وظیفه دارد نام نیکو را برای فرزند خود انتخاب کند. مشخص نیست که این اقدام برای تحقق چه هدف تربیتی لازم شده است. در وظایف تربیتی همین ویژگی مشخص نبودن هدف باعث می شود که از دایره ی بحث ما بیرون باشند. وظایف تربیتی به دلیل مبهم بودنشان باید همیشه انجام بشوند و نمی توان آن ها را با بقیه ی اقدامات مقایسه کرد.
وی گفت: از میان این پنج گونه، اصول تربیتی و وظایف تربیتی اقداماتی هستند که به هر حال باید انجام شوند و نمی توان آن ها را در عرض بقیه ی اقدامات قرار داد.
استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم پنج راه حل را برای دستیابی به فراغ ذمه از تکالیف فراوان تربیتی ارائه کرد که عبارتند از : ۱- جریان اصل: در ظرفی که ۱۰ اقدام از ۳۰ اقدامات تربیتی را انجام داده ایم و شک می کنیم که آیا فراغ ذمه از تربیت حاصل شده است شک ما در تکلیف مشمول کدام یک از قواعد اصولی هست؟ دو فرض وجود دارد: رابطه ی ۳۰ اقدام تربیتی با عنوان «تربیت» - که موضوع وجوب است - چیست؟ آیا مجموعه ی ۳۰ اقدام تربیتی، مساوی با عنوان «تربیت» است یا این گونه نیست و ۳۰ اقدام تربیتی، اقداماتی هستند که عنوان «تربیت» با انجام آن ها تحصیل می شود.
وی افزود: در فرض اول، شک ما در فراغ ذمه – بعد از انجام دادن اقدام تربیتی - از موارد شک در اقل و اکثر است. در همین مورد اگر برخی از این اقدامات یقینا لازم بوده باشد، و در مورد بقیه ی اقدامات شک داریم، مورد شک ما از مصادیق اقل و اکثر استقلالی است و شک در لزوم بقیه ی اقدامات یک شک مستقل خواهد بود و اگر این طور نباشد مورد شک ما از مصادیق اقل و اکثر ارتباطی خواهد بود. در فرض دوم مورد شک ما از موارد دوران بین اقل و اکثر در شک در محصّل غرض است.
حجت الاسلام وحیدی در ادامه با هدف پیدا کردن مجاری اصل برائت مواردی را بر شمرد که با آن می توان قدرمتیقنی را در اطراف علم اجمالی به تکلیف تشخیص داد
. وی گفت: آیا راهی داریم که اقل و اکثر را به صورت استقلالی لحاظ کنیم؟ در این مورد می توان چهار مسیر را برشمرد: ۱- اقدامات وجوبی را اقل بدانیم و اقدامات استحبابی را اکثر. ۲- هر اقدام تربیتی که اهمیت آن از لسان شارع فهمیده می شود اقل بدانیم و لو این که آن اقدام استحبابی باشد. به این جهت که تأکید شارع بر اقدام خاص و عدم تأکید او بر اقدامات دیگر، اهم بودن آن را نسبت به بقیه ی اقدام ها – و لو اقدامات وجوبی - نشان می دهد. ۳- از میان اقدامات انبوهی که اهداف تربیتی را تأمین می کنند برخی توسط شارع بیان شده و برخی بیان نشده است ولی عقل آن را به عنوان تحصیل کننده ی هدف تربیتی معرفی می کند. اقداماتی که توسط شارع مورد اشاره یا تصریح قرار گرفته اند اقل و بقیه ی اقدامات اکثر در نظر گرفته شوند. ۴- هر مقدار از اقدام که موجب صدق عرفی عنوان تربیت بشود اقل و بیش از آن اکثر تلقی شود.
پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام راهکار های دیگر از راه های پنجگانه برای حل فراوانی تکالیف تربیتی را این گونه بیان نمود: راه دوم: توجه به فعلیت وجوب اقدام ها است. گزاره های متعددی وجود دارد که باعث می شود برخی از عناوین ۳۰ گانه از فعلیت بیفتند و توجه به آن ها باعث می شود بخش زیادی از اقدامات از دایره ی شک بیرون شود. راه سوم، دقت در مفاد ادله ای است که وجوب یا استحباب را اثبات کرده است. به طور مثال در اقدامات سلبی، یعنی آن کارهایی که باید انجام نشود تا هدف تربیتی حاصل شود، باید مجموعه و همه ی آن ها انجام شود؛ ولی در اقدامات ایجابی، یعنی آن کارهایی که باید برای هدف تربیتی انجام شود، انجام یک اقدام هم به اندازه ی خودش هدف تربیتی را تحصیل می کند.
راه چهارم این است که برخی از اهداف تربیتی اهدافی هستند که شارع راضی به ترک آن نیست و این اقدامات حتما باید انجام شود. سرانجام راه پنجم این است که اگر ثابت شود که بینش، پایه ی گرایش و گرایش، پایه ی رفتار است، اهداف بینشی از اهداف گرایشی و اهداف گرایشی از اهداف رفتاری اهمیت بیش تری خواهد داشت و در فراغ ذمه اولویت می یابد.
حجت الاسلام مسیح الله آصفی ناقد این نشست در نقد های خود گفت: اساسا عنوان تربیت، عنوانی نیست که وجوب و تکلیف در لسان شارع به آن تعلق گرفته باشد. تربیت یک عنوان انتزاعی است که از یک سری از امور انتزاع شده است که اگر انجام شود به آن تربیت گفته شده است. وی افزود: انتزاعی که تحت عنوان تکالیف تربیتی، اقتصادی یا تحت هر عنوان دیگر انجام می شود باعث نمی شود که یک علم اجمالی جدید در آن حوزه ی انتزاع، به وجود آید که به دنبال تباین یا اقل و اکثر بودن آن باشید. علم اجمالی که در مورد تکالیف تربیتی ادعا می کنید غیر از علم اجمالی صغیری نیست که با آن علم اجمالی کبیر به اصل وجود تکالیف از ناحیه ی شارع، انحلال می شود و بعد از آن علم اجمالی دیگری وجود ندارد و بنابراین در این موارد به محض شک در وجوب یک اقدام تربیتی، اصل برائت جاری می شود.
وی ادامه داد: در میان راه هایی که برای تشخیص اقل و اکثر استقلالی بودن رابطه ی اقدامات تربیتی آورده شده بود تنها یکی از راه ها درست است و آن تشخیص اقدام واجب از مستحب است و این تشخیص می تواند علم اجمالی مزعوم را از میان ببرد. اما بقیه ی راه ها، که بازگشت به تشخیص اهمیت یک اقدام نسبت به دیگری می کند، مربوط به باب تزاحم است؛ نه این جا که قرار است حکم لزومی از غیر لزومی تشخیص داده شود.
استاد درس خارج حوزه های علمیه در مورد راهکار چهارم برای تبیین استقلالی بودن اقل و اکثر بیان کردو افزود : باید گفت در این جا علم اجمالی مزعوم، از باب علم اجمالی در تکالیف تدریجی است. در این صورت باید بگوییم اگر علم به وجود یک تکلیف تربیتی داریم باید با انجام همه ی اقدامات از عهده ی آن خارج شویم. ولی اگر علم به فعلیت چنین تکلیفی نداریم باید بگوییم به صورت مطلق اصل برائت جاری خواهد بود و هیچ اقدامی لزوم پیدا نمی کند.
وی ادامه داد: اگر بتوانید از ادله، عنوان بسیط (غیر مرکب و غیر تشکیکی ) را استفاده کنید که متعلق وجوب باشد، در این صورت شک در اقدامات، شک در محصل غرض خواهد بود. این عنوان می تواند یک عنوان مبهم باشد که اسم آن معلوم نباشد و به طور تقریبی یا مطلق با آن چه امروز آن را تربیت می نامیم منطبق باشد. ولی مشکلی که در این جا وجود دارد این است که در بحث های تربیتی احراز این که شارع از شما چنین عنوان بسیطی را خواسته است بسیار مشکل است.
این محقق در پایان گفت: همه ی این بحث ها در صورتی است که شما بخواهید شک در وجوب اقدامات تربیتی را شک در تکلیف بدانید. ولی اگر این طور تصویر شود که تربیت، واجبی است که نمی دانیم ۱۰ جزء دارد یا ۳۰ جزء دارد و شک را در «مکلف به» تصویر کنید بحث از اقل و اکثر در آن جاری می شود.